to rub, to massage, to rub down, to knead, to stroke
to rub
to massage
to rub down
to knead
to stroke
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عضلات دردناک را بهآرامی مالش بدهید و حولهی داغی روی آنها بگذارید.
Massage the painful muscles gently and put a hot towel on them.
مادر پشت بچه را مالش داد تا به خواب برود.
Mom rubbed the baby's back to help him sleep.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مالش دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مالش دادن